(( به نام او که حامی عشق است و باقی عشق ))
مهربانم : از لحظه های دوری گفتی و از غربت وجود ، از اشک ها ی شیشه ای همرنگ
بلور و از نگاهی منتظر .........
می خواهم تو را به لحظه ای ازباهم بودن میهمان کنم میخواهم بدانی که در باغ رو یا هایم
وقتی شقا یق های عاشق را به نظاره نشستم یک لحظه با خود اندیشیدم عشق چیست و آیا
به حدی رسیده ام که بتوانم معنای واقعی عشق را درک کنم یا نه آری عشق واژه ای است
بس مقدس که هر کس را توانای درک آن رانسیت وقتی داستان قیس بنی عامر را میخوانم
که در قبیله بنی عامر شهره آفاق به عاشقی شد تا جایی که وی را مجنون خواندند و در
آخربه عشقش نرسید لحظه ای به فکر فرو میروم و با ز به این جریان می اندیشم
که شاید عشق واقعی در ها له ای از ابهام باشد و نرسیدن ها خود به نوعی عشق محسوب
شود .
در جایی خواندم که لذتی که در سیر هد ف هست در رسیدن به هدف نیست .
سلام
در جایی خواندم اگر کاری خوب تمام نشد.... معلومه که هنوز به آخرش نرسید
و اینجا
خواندم که
...
چه وبلاگ خوشگلی!!!!
موفق باشی :)
حامد جان شما لطف داری
ممنونم که سر زدی
امروز
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشم به من هم سر بزنید
به امید روزهای زیبا
اینکه میگن لذتی که در سیر هدف هست بیشتره درست اما ... بعضی وقتا هیچ چیز جز همون هدف لذت بخش نیست !
سلام.عالی بود.
به من هم یاد بده که چطوری اهنگ و از این شکلکا بذارم.
در جایی خواندم که ....
به نظرت این لذت در سیر باعث می شه که ادما وقتی به مطلوبشون برسن دیگه براشون با اهمیت نباشه ؟!!
نمی دونم....
ول یخیلی وقتا پیش میاد...چقدر هم تلخ!