کربلا مىخواهم با تو سخن بگویم مىخواهم بقچه حرفهاى بردوش ماندهام را براى تو پهن کنم نمىدانم، نمىدانم تاب شنیدن حرفهایم را دارى یا نه؟
تو خود بگو حدیث عشق را با کدامین زبان قاصر مىتوان بیان کرد
و راستى گفتى که در گذر زمان شاید کربلا و آن غم جانسوزش را فراموش کنم و تو (کربلا) واقعا نمىدانستى یا در خاطرات نمىگنجید که هر چه مىگذرد داغ آن غم پنهانى تو در من سوزناکتر مىشود به قدرى که بندبند تنم را به آتش کشیده است .
کربلا اندکى درنگ کن تو که خود شاهد بودى
برایم بگو: هنوز صداى شیهه اسبان تشنه قافله عشق را مىشنوم
هنوز گرد و غبار سم اسبان را به چشم مىبینم
هنوز رد پاى غریبانه حضرت زینب سلام الله علیها بر روى تل زینبیه باقى مانده است .
هنوز نواى دلنشین آخرین نماز امام حسین (ع) در گرما گرم ظهر عاشورا آن مقتداى هر چه عاشق که هست در گوش جانم طنین انداز مىشود
هنوز پرپر شدن آن نو گل نوخاسته دامن ائمه را مىبینم و مشاهده مىکنم
هنوز فریاد العطش العطش طفلان معصوم حرم در تاریخى از فراسوى سالها به گوش مىرسد آیا تو مىشنوى .
هنوز آواى «یا اخا ادرک اخاى» ابوالفضل العباس (ع) در گوش زمین و زمان به کرات تکرار مىشود و اگر قدرى درنگ کنى به گوش جان مىتوانى آن را بشنوى .
هنوز فریاد «هل من ناصر ینصرنى» حضرت امام حسین (ع) را به رسایى مىشنوم،
نمىدانم که آیا تو آن لحظه را درک کردى یا نه؟ . . . . کربلا مىدانم من و تو هر دو دلتنگیم من دلتنگ درک نکردن واقعه عاشورا و تو دلتنگ مردان نامرد روز عاشورا که حسین زمانشان را یارى نکردند .
کربلا بغض فرو خوردهات را امروز براى من شکوفا کن و بگو بگو کربلا . . . کربلا . . . خاطر کوچکم دیگر یاراى گفتن ندارد .
تو بگو: بگو که چگونه تاب آوردى؟
بگو که چگونه توانستى صحنه عاشورا را ببینى و خم بر ابرو نیاورى .
بگو که چطور شیهه اسبان هنوز در گوش جانت طنین انداز است .
بگو، بگو که هنوز هم که هنوز است در سجده نمازت براى واقعه عاشورا خون گریه مىکنى .
بگو بگو که هنوز به یاد تشنگى کربلا کام جانتخشک خشک است و جگرت هنوز هم به یاد آن روز تبدار است .
کربلا بگو بر تو چه گذشت آن زمان که قافله عشق با خیل خصم به مبارزه برخاست و تو چگونه توانستى تحمل کنى که کبوتران قافله عشق یکى پس از دیگرى جلوى چشمانت پرپر شوند و آیا جگرت آتش نگرفت؟
آیا جگرت آتش نگرفت زمانى که امام حسین (ع) تنها و بىیاور در برابر انبوه دشمن ایستاده بود،
آه مىدانم که گفتى دستانت بسته بود و پاهایت از حجب و حیا یاراى راه رفتن نداشت و از چشمانتباران خون مىبارید
و راستى آن هنگام که شمر بىحیا سر از تن گل آلاله شفق فام قافله جدا مىکرد در قلب تو آشوبى به پاخاست و طوفانى در گرفت که دیگر چشم را یاراى دیدن نبود .
کربلا هنوز با تو درد دل دارم که برایت خواهم گفت . . . .
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین
.•:*¨`*:•. :*¨`*:•. .•:*¨`*:•. :*¨`*:•. .•:*¨`*:•. :*¨`*:•.
قالت فاطمه ( سلام الله علیها) :
فَما جَعلَ اللهُ لاَحَدٍ بَعدَ غَدیر مِن حُجَّهٍ ولاعُذر
پس از غدیر خم ، خداوند برای هیچکس عذر و بهانه ای نگذاشته است
.•:*¨`*:•. :*¨`*:•. .•:*¨`*:•. :*¨`*:•. .•:*¨`*:•. :*¨`*:•.
غدیر زلال همیشه جاری است .
شیعه برای غدیر و غدیر همه چیز شیعه است
شیعه با غدیر معنا پیدا کرد و ماهیت وجودی خویش را دریافت
که بدون غدیر شیعه و تشیع معنایی نخواهند داشت .
غدیر علت اصل تداوم دین و احکام الهی است
غدیر ریشه تمام فضیلتها ، شرافتها ، ارزشها و به تکامل رسیدن ها ست .
چون غدیر سامان یافت ، عاشورا تکامل پذیرفت
و عاشورائیان همیشه تاریخ در تداوم خط اسلام ناب و خط ولایت و غدیر ،
برای پای فشردن در خط غدیر در تداوم وفاداری ها ، رعایت عهد و پیمان ها ،
به استقبال شهادت رفتند و خواهند رفت .