بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
تو همه راز جهان ریته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت!!
سلام
عالی بود و قشنگ می نویسی خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید و نظر بدین امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشی
سلام حامد.
من میخوام یه وبلاگ درست کم ولی هر کاری می کنم نمیشه.
تو میتونی کمکم کنی؟؟؟